تعارف ایرانی
تعارف ایرانی
  • مربوط به موضوع » <-PostCategory->

 

تعارف ایرانی

یکی از مشترکات تمام فرهنگ ها الگوهای «آداب معاشرت» است. آداب معاشرت عبارت است از هنجارهای گفتاری و رفتاری که تعیین می کند فرد در موقعیت خاص اجتماعی چگونه به نحو قابل قبولی «خود» را ارائه و با «دیگری» ارتباط برقرار کند. در نتیجه ، آداب معاشرت نوعی «الگوی ارتباط اجتماعی» است که در چارچوب آن افراد با یکدیگر به تعامل می پردازند. آداب معاشرت علاوه بر پاسخگویی به نیاز فرد برای برقرار ارتباط، به نیاز «نظام اجتماعی» برای ایجاد و خلق «نظم اجتماعی» مشخص نیز پاسخ می دهد. بدون وجود الگوهای آداب معاشرت، عملآ نظم اجتماعی دچار اختلال خواهد شد. از آنجا که بقا و تکامل انسان وابسته به تعامل و همزیستی، و تعامل و همزیستی وابسته به نوعی نظم اجتماعی معین است، جامعه انسانی بدون وجود الگوهای شناخته شده آداب معاشرت وجود ندارد.

 

همچنین از آنجا که تعامل اجتماعی انسان ها حول تامین مجموعه نیازها زیستی و اجتماعی مشترک صورت می گیرد، میان تمام فرهنگ ها الگوهای ثابت و مشترکی در زمینه آداب معاشرت و جود دارد. اما در عین حال، چگونگی این الگوها در هر فرهنگی تابع نظام ارزش ها و باورها یا «نظام معنایی و نمادین» خاص آن است. از اینرو، اگرچه، همه جوامع برخی رفتارها را «مودبانه» و برخی دیگر را «خارج از نزاکت» می شمارند، اما اینکه چه چیزی مودبانه است یا نیست تنها بوسیله فرهنگ هر جامعه تعریف می شود.

 

از آنجا که آداب معاشرت با فرهنگ، زبان و مناسبات اجتماعی خٌرد ارتباط تنگاتنگ دارد، یکی از حوزه های مطالعات انسان شناسان، جامعه شناسان و زباشناسان و روان شناسان اجتماعی بوده است و تاکنون نظریه های متعددی درباره آن ارائه شده است. اغلب انسان شناسان بر باورند که موثرترین روش برای شناخت آداب معاشرت بررسی تطبیقی و مقایسه ای میان دو یا چند جامعه مختلف است. ژیرا از راه مقایسه تفاوت ها و شباهت ها است که می توانیم اولآ الگوهای آداب معاشرت را شتاسایی و توصیف کنیم، ثانیآ درباره چگونگی و چرایی آن به نظریه و الگوی تبیین قابل قبول دستیابیم.

 

در مجموعه یادداشت های زیر با توجه به تجربه زیسته و مشاهدات و همچنین تحقیقاتی که درباره فرهنگ بریتانیایی وجود دارد تفاوت های میان الگوهای معاشرت در زمینه «تعارف کردن» و «آداب معاشرت» در زمینه های مختلف میان دو فرهنگ ایرانی و بریتانیایی را شرح می دهم. البته تحلیل کامل این داده ها فعلآ از حوصله این یادداشت ها خارج است. امیدوارم زمینه ای برای مطالعات عمیق تر دانشگاهی فراهم سازد.

 

تعارف کردن

آیفون زنگ می زند و میزبان می گوید: بله بفرمایید.

میهمان: سلام عرض کردم. فلانی هستم.

میزبان: سلام علیکم. به به. چشم ما روشن. بفرمایید آقا، بفرمایید داخل.

میهمان: نه دیگه مزاحم نمی شم. گفتم سرپایی عرض ادبی کنم. احوالتون بپرسم. ببینم چه می کنید. کار مختصری هم بود که عرض کنم خدمت شما!

میزبان: آلان می یام پایین.

میزبان در را بازمی کند و بعد از دست دادن می گوید:

خوب بچه ها چطورند. خانواده خوبند. چرا تنهایی آمدید. بفرمایید داخل.

میهمان: نه مزاحم خانواده نمی شم. غرض این بود که روی مبارک شما را ببینم و گپی بزنیم.

میزبان: این چه حرفی است آقا. بفرمایید منزل. یه پیاله چایی که این حرفا را نداره. بفرمایید. بفرمایید

میهمان: نه والله. مزاحم نمی شم. همین جا خوبه.

میزبان: اختیار دارید آقا. بفرمایید داخل.

میهمان: چشم اصرار می فرمایید. نظر لطف شماست!

میزبان: بفرمایید تو!

میهمان: نه خواهش می کنم. شما بفرمایید.

میزبان: استدعا می کنم. بفرمایید تعارف نکنید. کلبه محقری است، متعلق به شماست. میهمان حبیب خداست.

میهمان: نه آقا. بزرگی گفتند، کوچکی گفتند. به جان شما نمیشه. ابداً. شما اول بفرمایید.

میزبان: می بخشید. پس جلو می روم که راه را خدمت شما نشان بدهم!!!

میهمان: بله، بله. استدعا می کنم. بفرمایید.

میزبان رفتند داخل و حال نوبت میهمان است.

میهمان:یا الله، یالله!! می بخشید مصدع اوقات شدیم!

میزبان: خواهش می کنم. بفرمایید. بفرمایید. صفا آوردید. لطف کردید. قدوم شما مبارک است.

میهمان به طرف صندلی می رود که میزبان می گوید:

نه آقا آنجا نه. بفرمایید بالا.

میهمان: خواهش می کنم. همیجا راحت است.

میزبان: استدعا می کنم. بفرمایید. می دانم کلبه ما قابل شما نیست!

میهمان و میزبان بیست دقیقه از زمین و زمان بهم می بافند و احوال فامیل و دوست و آشنایان را می پرسند تا عاقبت به موضوع اصلی دیدار می رسند.

 

حال در نظر بگیرید موقعیت مشابه را برای دو نفر بریتانیاییی.

میزبان به میهمان تلفن می زند. :

میهمان گوشی را بر می دارد: هِلو.

میزبان: های. دیوید هستم. گود ایونینیگ. (عصر بخیر).

میهمان: ممنون. چطوری؟

میزبان: ممکن شنبه همدیگر را ببینینم و درباره خرید ماشین صحبت کنیم؟

میهمان: اُکی. ساعت چهار می یام خانه شما که ماشین را هم ببینم. وقت مناسبی است؟

میزبان: بله. بای (مخفف خداحافظ)

میهمان: بای.

شنبه می رسد و آیفون زنگ می زند:

میزبان: کیه؟

میهمان: جان.

میزبان در حیاط و اتاق را باز می کند و میهمان وارد خانه می شود و روی صندلی می شنید.

میهمان: های!

میزبان: خیلی خوش آمدید. خوب تصمیم گرفته ای که ماشین را بخری؟ نوشیدنی می نوشید؟

میهمان: نه. ممنونم.

میزبان برای خودش قهوه ای می ریزد و در حال نوشیدن درباره معامله هم گفتگو می کنند!

 

برای ایرانی چنین رفتاری کاملاً خشک و بی روح و بسیار بی ادبانه و اغلب غیر قابل تحمل است. تصور کنید اگر دوستی زنگ بزند و بدون مقدمه چینی سراغ اصل مطلب برود و احوال فک و فامیل را نپرسد و چند بار نگوید :«خٌب، دیگه چطوری؟ بچه ها چطورن؟ دیگه چه خبر؟» و از « بابت مزاحمت» عذر خواهی نکند و اینکه «امیدوارم بی وقت مصدع اوقات نشده باشم» و «توجیه ای» برای زنگ زدن که «راستش دلم براتون تنگ شده بود، گفتم زنگی بزنم»، آنگاه بعد از این تعارفات و زمینه چینی مجاز است بگوید: «می خواستم اگر مایلید درباره ماشین با هم صحبتی کنیم.» داستان منزل هم را «خدمت شما عزیزان عرض کردم!!» فقط تصور کنید میزبان شما را تنها با یک جمله به «نوشیدنی» دعوت کند و شما هم بگویید «نه. ممنونم» و میزبان هم آن را جدی گرفته و فقط از خودش پذیرایی کند!!! استقبال و مشایعت هم نکند! آیا اینها نشانه این نیست که بین شما چیزی شکر آب شده است؟ اگر هم نبوده بعد از آن حتمآ خواهد شد!!

 

اجازه دهید به تفاوت های« تبریک گفتن» را در دو فرهنگ ببینیم.

 

1) در ایران عموماً تبریک به صورت حضوری و شفاهی ابراز می شود و به خصوص برای ابراز صمیمانه تر کمتر از کارت تبریک و نامه استفاده می شود. در حالیکه در بریتانیا عموماً تبریک کتبی و به خصوص در موارد مهم و خیلی صمیمی کارت تبریک و نامه ارسال می شود. در نظر بگیرید، روز مادر با مادرتان صحبت نکنید و تنها کارت تبریک بفرستید، آیا دلخور نخواهد شد؟ قطعاً مادر ایرانی انتظار دارد اگر به او نزدیک هستید، به دیدارش رفته یا لااقل تلفن بزنید. اما در فرهنگ بریتانیاییی قضیه دقیقاً عکس این است.

 

2) در ایران افراد نه تنها به فرد بلکه به خانواده و دوستان دور و نزدیک او نیز تبریک می گویند. به مثال زیر توجه کنید:

علی: حسن آقا قبولی برادر زاده تان مبارک. از قول من به همه تبریک بگید. ضمنآ شنیدم دوستت، آقا تقی هم ماشین خریده است. خب، مبارک باشه!

 

در حالیکه در فرهنگ بریتانیایی عموماً تنها به فردی که مخاطب اصلی است تبریک گفته می شود. برای یک بریتانیایی معنا ندارد چیزهایی که مستقیماً به او ارتباط ندارد، مثل موفقیت برادرزاده و خواهر زاده یا دوستانش را تبریک بگوییم.

 

3) موقعیت ها و مناسبت هایی که ایرانیان تبریک می گویند بسیار متنوع تر و گسترده تر از بریتانیایی ها است. ما معمولاً به مناسبت های بسیار جزئی مانند خرید کفش، پیراهن و اصلاح سر و صورت تبریک می گوییم! در حالیکه بسیاری از موقعیت ها در فرهنگ بریتانیایی «عرصه شخصی» تلقی می شود و دیگران، حتی پدر و مادر و فرزندان حق اظهار نظر و ورود در آن را ندارند. به مثال زیر توجه کنید:

علی آقا: به به. مبارک حس آقا، مبارک. خیر انشالله. به سر و وضع رسیدی؟

حسن آقا: خیلی ممنون. شلوار نو شما هم مبارک!

 

اگرچه در امور مهم مثل خرید خانه، بریتانیاییی ها هم تبریک می گویند، اما عموماً خرید و فروش وسایل زندگی و آرایش جزء «عرصه شخصی» است.

 

دست دادن

1) دست دادن در بریتانیا یعنی آغاز گفتگو و معارفه، نه چیزی بیشتر. یعنی ما نه غریبه ایم نه دوست نزدیک. اما در ایران دست دادن اغلب به معنا و نشانه دوستی است. از اینرو وقتی دوستان بهم می رسند دست می دهند. حتی دست ندادن دو دوست و همکار به معنای دلسردی و مشکل میان آنها است. در حالیکه در انگلستان دوستان نزدیک کمتر بهم دست می دهند. بویژه همکارانی که هر روز یکدیگر را می بینند با یکدیگر دست نمی دهند.

2) همچنین مدت و شدت فشردن دست در ایران طولانی تر و محکم تر از بریتانیا است. عموماً در بریتانیا افراد غیر دوست کمتر تمایل به قرابت فیزیکی دارند. در فرهنگ بریتانیایی در موقعیت های خاصی دست دادن طولانی نوعی خصومت و عدم دوستی بین طرفین را نشان می دهد.

3) در هر دو فرهنگ مرسوم است که ابتدا بزرگترها دست دراز کنند. همچنین در هر دو فرهنگ مرسوم نیست که کودکان با یکدیگر دست بدهند. شاید بدلیل عدم آشنایی کودکان با کارکرد و معنای آن باشد.

4) برای یک زن بریتانیایی بسیار توهین آمیز و تحقیرکننده است اگر مردی دستش را رد کند، همان طور که اگر مرد ایرانی برای احترام و احولپرسی دست را دراز کند و طرف دیگر آن را نپذیرد. چه بسا که کار به چاقو کشی بکشد!

5) ایرانی ها هرگز با دستکش دست نمی دهند و بنوعی این رفتار را توهین آمیز تلقی می کنند، برای بریتانیایی ها دستکش یا بدون دستکش تفاوت معناداری ندارد..

6) در حالیکه ایرانی ها برای دست دادن و احترام یکدیگر بر می خیزند، بریتانیایی ها حساسیتی عموماً در این باره ندارند.

7) دست دادن و بوسیدن (معانقه) در فرهنگ ایرانی عمومیت دارد، در حالیکه در فرهنگ بریتانیایی اینکار کمتر رخ می دهد. در فرهنگ بریتانیایی برای احوالپرسی زن و مرد یکدیگر را می بوسند نه دو مرد. بر اساس قوانین ویکتوریایی بوسیدن مردان در خیابان و در حضور دیگران قانونآ جرم محسوب می شود و این قانون هنوز لغو نشده است. اگر چه پلیس نیز به آن توجه ای ندارد. امروزه اگر دو مرد همدیگر را ببوسند به معنای آنست که آنها هموسکچوال هستند. نمی دانم در ایران اگر زن و مردی در خیابان همدیگر را ببوسند چه اتفاقی می افتد!

 

تفاوت های فرهنگی

علاوه بر تفاوت در زمینه آداب معاشرت، فهرستی طولانی از تفاوت های فرهنگی میان دو فرهنگ بریتانیاییی و ایرانی می توان تشکیل داد. در اینجا تنها به برخی از آنها که بسیار آشکار، گسترده و در عین حال مبین تفاوت های ساختاری در دو فرهنگ است اشاره می کنیم.

 

1) نه تنها خط و زبان بریتانیایی بر خلاف زبان فارسی از چپ به راست، بلکه سیستم حمل نقل آن نیز بر خلاف ایران از چپ به راست است. جایگاه راننده سمت چپ، و به تبع آن قوانین راهنمایی و رانندگی نیز متناسب چنین سیستمی است. این امر در زمینه پیاده روی نیز صدق می کند. یعنی در خیابان ها و پیاده رو ها همیشه باید از سمت چپ حرکت کرد. در پله برقی مترو ها علامت «سمت راست» بایستید تا سمت چپ برای آنها که عجله دارند و می خواهند پله ها را با پا طی کنند، همه جا نصب است.

 

2) همه می دانیم که سیستم آدرس نوشتن بریتانیایی و فارسی عکس هم است. در فارسی آدرس از کل به جزء است در حالیکه در بریتانیایی از جزء به کل. در فارسی ترتیب آدرس به صورت زیر است:

کشور-استان-شهر-منطقه-خیابان-کوچه-پلاک و نام گیرنده

در بریتانیایی:

نام گیرنده- پلاک-کوچه-خیابان-منطقه-استان-شهر-وکشور.

 

3) تلقی بریتانیایی و ایرانی از لباس پوشیدن عکس یکدیگر است. در فرهنگ بریتانیایی مردان پوشیده تر و زنان عریان تر ند. در حالیکه در فرهنگ ایرانی، عریانی زنان مطلقآ تابوست و مردان در صورت لزوم می توانند عریان شوند. از اینرو می بینیم که لباس کلاسیک مردان بریتانیایی کت و شلوار و پیراهن و کراوات است، که به طور کامل بدن مرد را می پوشاند. اگرچه برخی گاهی بدون پیراهن یا با زیر پیراهن به خیابان می آیند، اما از نظر اجتماعی رفتار آنها منفی تلقی می شود. در مقابل، لباس کلاسیک زنان به گونه ای است که موی سر، گردن، جلو سینه (تا آنجا که مقداری شکاف سینه ها دیده شود)، ساق ها (و در حال حاضر تا یک وجب بالای زانو) باید باز باشد. این دو الگوی کلاسیک و رسمی پوشش رسمی زنان و مردان است. حال اگر به جامعه امو نگاه کنیم عریانی زنان و پوشیدگی مردان بهتر فهم می شود. برای شناخت این امر یک روز آفتابی در هایدپارک را نظر بگیرید. (برای احتراز از اشاعه منکرات این قسمت سانسور شد!)

 

4) اگرچه انگلستان اولین کشور جهان است که در آن نظام پارلمانی شکل گرفت (به یادداشت پارلمان در بریتانیا مراجعه کنید) و حاکمیت قانون و دموکراسی در آن بالاترین میزان رشد را داشته است، اما این کشور قانون اساسی ندارد و نظام قضایی آن در برپایه «عرف» و «رویه قضایی» و قوانین برگرفته از آن شکل گرفته و عمل می کند. همچنین در بریتانیا قوه مقننه و مجریه به معنای مرسوم آن از یکدیگر تفکیک نشده اند. اما ایران دارای قانون اساسی مکتوب، قوانین قضایی برگرفته از شرع و تفکیک قوا است!

 

5) در هر زبانی واژه هایی که در عمیق ترین لایه های فرهنگی و تاریخی مردم آن ریشه دارند، غیرقابل ترجمه ترین واژگان هستند، زیرا معادلی زبانی برای این واژه ها در زبان های دیگر وجود ندارد. به تعبیر دیگر واژه ها تنها کلمات ساخته زبان نیستند که هر گاه خواستیم به سادگی معادلی برای آنها بیابیم. کلمات محصول تاریخی تعامل مجموعه متنوعی از عوامل محیطی،سیاسی، مذهبی وتاریخی هستند. در زبان بریتانیایی و فارسی کلمات بسیاری وجود دارد که معادلی برای آن در زبان دیگری وجود ندارد. به مثال های زیر توجه کنید:

 

مهمترین واژه منحصر بفرد که در اینجا نیز مورد توجه ماست «تعارف» است. در زبان بریتانیایی معادل دقیقی برای آن وجود ندارد. اغلب واژهcomplimenting بکار می رود که معادل تعارف نیست.

 

از دیدگاه ادوارد سعید میان فرهنگ و سیاست یک همنشینی ضروری و ذاتی وجود دارد؛ «فرهنگ با ملت و دولت وابستگی دارد؛ چون چیزی است که «ما» را از «دیگران» متمایز می سازد و همین تمایز است که ملت ها (یا دولت ها) را از یکدیگر جدا می سازد و میان دولت و ملت وابستگی و پیوستگی برقرار می کند. این نظریه از تناظر میان فرهنگ وسیاست در اندیشه کلاسیک یونان نشات می گیرد؛ یونانیان هنگامی که از واژه های politistikos , politismos و politismenos استفاده می کردند، مرادشان فرهنگ، فرهنگی و بافرهنگ بود و هنگامی که سخن از مردمان بافرهنگ می گفتند، منظورشان همان مردمان متمدن بود. تناظر میان سه واژه سیاست، فرهنگ و تمدن در اندیشه عصر روشنگری ، بویژه دراندیشه افرادی چون روسو، ولتر و دیدرو نیز وجود داشته است، بگونه ای که وقتی ایشان از واژه های polis ، police و politesse استفاده می کردند، مرادشان جامعه یا افرادی بود که در مقابل جامعه، طبقات یا افراد وحشی قرار می گرفتند و از نهادهایی چون دولت، قراردادها و قوانین برخوردار بودند. همین تناظر میان سیاست، فرهنگ و تمدن است که موجب شده است تا غرب مدرن شکافی عظیم میان خود و دیگر ملل جهان ایجاد کند و درمقابل آنها موضع بگیرد. سعید توضیح می دهد که غرب مدرن تنها خود را متمدن و بافرهنگ می دانست و برای خود این وظیفه را قایل می شد که دیگران را نیز به فرهنگ و تمدن خویش درآورد.او به دیدگاه های جان استوارت میل ، یکی از بنیان گذاران مکتب امپریالیسم اشاره می کند و می نویسد: جان استوارت میل معتقد است بریتانیا برای این هند را به استعمار خود درآورده که هند در وحشیگری غوطه می خورده است ؛ «بریتانیا برای این در هند است که هند از ما چنین می خواهد و ما برای این در هند بسر می بریم که بدون انگلستان ، هند جز ویرانه نخواهد بود. سعید توضیح می دهد که امپریالیسم گرچه از امپراتوری ریشه می گیرد، اما از آن فراتر می رود. امپراتوریها اگرچه از روی زمین برچیده شدند، اما امپریالیسم هنوز پابرجاست . از دیدگاه سعید، گفتمان امپریالیسم در یک سپهر فرهنگی حیات پیدا می کند و همین سپهر است که بدان اجازه می دهد پس از پایان امپراتوریها و برچیده شدن استعمار، در قالب استعمار نوین به زندگی ادامه دهد و گسترش یابد.

 

6) سوگند خوردن در ایران و بریتانیا متفاوت است. اولآ بریتانیایی ها کمتر از ایرانی ها سوگند می خورند. ثانیا، در بریتانیا سوگند بجان عزیزان معمول نیست. اگر بگوییم:On your life I didn’t see him. یعنی بجان شما او را ندیدم، فرد ناراحت شده و حرف شما را توهین بخود می داند. ثالثآ، سوگند در ایران اعلب با موضوعات مذهبی است مانند: بخدا قسم، به حضرت عباس، به امام زمان قسم. در فرهنگ بریتانیایی سوگند مسیح جنبه کفر[1] دارد.

 

7) در تعارف ایرانی، فرد کمتر «خود» و «فردیت» را مطرح می کند. برای مثال اگر بخواهیم از لباس کسی تمجید کنیم می گوییم «به به، کلاهتون خیلی قشنگه»، اما بریتانیایی می گوید: I like your hat

 

چرا الگوهای رفتاری و فرهنگی ایران و بریتانیا در زمینه هایی که ذکر شد تفاوت دارند؟

 

1) پدیده های فرهنگی عناصر انتزاعی و مجزای از زمینه تاریخی، جغرافیایی و اجتماعی نیستند. در نتیجه برای تبیین هر پدیده ای ناگزیر باید «زنجیره علل» را بررسی و تحلیل نمود. از اینرو هرگز نمی توان پاسخی ساده، سر راست و یک بعدی به چرایی «تفاوت های فرهنگی» داد.

 

2) تفاوت های فرهنگی پیامد دو دسته عوامل اند: اول «عوامل عام» که به تمام حوزه ها و موضوعات مروبوط است؛ مثل مذهب که عامل شکل گرفتن تفاوت های فرهنگی در زمینه ها مختلف می شود. دوم «عوامل خاص». گاهی تفاوت فرهنگی در زمینه ای ریشه در «حادثه تاریحی» یا ویژگی خاص زیست محیطی دارد. برای درک دقیق تفاوت های فرهنگی باید هر دو دسته عوامل مشترک و خاص را مطالعه کرد.

 

3) از آنجا که تمام اجزاء فرهنگ با یکدیگر در ارتباط اند، تحلیل هر «عنصر فرهنگی»- اگر به دقت و همه جانبه انجام شود- اساسی ترین ویژگی های سازنده هر فرهنگی را آشکار سازد.

 

با توجه به این مقدمات، «تعارف» در دو فرهنگ ایران و بریتانیا را بررسی و تبیین می کنیم. با توجه مثال تطبیقی «میزبان و رفتار» می توان تمایزات الگوهای تعارف در فرهنگ بریتانیایی و ایرانی به صورت زیر تفکیک نمود:

 

1) تعارف در ایران گسترده تر، پیچیده تر و فراگیرتر از بریتانیا است. در ایران افراد از طریق «استراتژی های تعارف» به «حوزه شخصی»[2] یکدیگر وارد می شوند. در حالیکه در بریتانیا با توسل به هیچ استراتژی نمی توان از مرزهای «حوزه شخصی» فرد عبور کرد. به تعبیر دیگر حوزه شخصی در ایران در مقابل نفوذ دیگران منعطف تر و در بریتانیا استوارتر است.

 

این امر هم به وجود استراتژی های پیچیده و نافذ تعارف مربوط می شود، هم به تفاوت مفهوم «حوزه شخصی» در دو فرهنگ. قلمرو «حوزه شخصی» و «حوزه عمومی» در دو فرهنگ ایرانی و بریتانیایی یکسان نیست. در فرهنگ بریتانیایی دین، درآمد و اعتقادات «حوزه شخصی» تعریف می شوند. از اینرو پرسش هایی مانند «دین شما چیست؟» یا «چقدر درآمد دارید؟» و «اوضاع مالی شما چطور است؟» که در ایران بسادگی پرسیده می شود، در بریتانیا تنها در شرایط خاص قابل پرسش اند. در عوض مسائل و روابط جنسی در ایران بیش از بریتانیا تابو و جزء «حریم خصوصی» تلقی می شود. برای مثال در ایران اظهار نظر یک مرد درباره زیبایی یک زن در مقابل همسر، برادر و پدرش تابوست. در ایران یک مرد نمی تواند به دوستش بگوید: «خانم زیبایی دارید» اما در بریتانیا چنین تعارفی مجازست.

 

2) تعارف در ایران شفاهی تر، عاطفی تر و انجام آن ضروری تر از بریتانیا است. یعنی عدم توجه به آن با مجازات های اجتماعی شدیدتری همراه است..

 

3) زبان تعارف ایرانی (مجموعه واژگانی که برای تعارف بکار می رود) مذهبی تر از بریتانیا است. برای مثال به واژگانی مثل خدا قوت، یاالله، ماشاالله و انشاالله در زبان بریتانیایی معادل ندارند. همچنین هنگام جدا شدن ما به به اشکال مختلف فرد را «به خدا می سپاریم» و می گوییم خداحافظ، خدا نگهدار، خدا بهمراهت، دست حق یارت، برو به امان خدا و غیره. اما در زبان بریتانیایی برای خداحافظی معدود الفاظ غیر دینی مثلsee you ، Take Care-، Have a nice time-، Goodbye استفاده می شود.

 

4) زبان تعارف و معاشرت در فرهنگ ایرانی مبالغه آمیزتر است. اغلب تعارفات ایرانی استعاره ها و تشبیهات ادبی هستند که به نحو شاعرانه و مبالغه آمیز ارادت و توجه فرد را بیان می کنند. برای مثال «قربان شما» ، «فدات شم» «نوکرتم» «غلام شما» «خاک پای شما» «جای شما روی سر ماست«. در زبان انگیسی اساسآ تعارفات ادبی تنها در نثر مکتوب نه زبان محاوره بکار می رود. ثانیآ در زبان مکتوب هم تعابیری مانند «غلام شما» و «فدات شم» وجود ندارد. اگر به فرد بریتانیایی بگوییم ”Yours servant” “Yours Sacrifice” دچار حیرت خواهد شد!

 

حال، می توان پرسید علت این تفاوت ها چیست؟ شش پاسخ به این پرسش می توان داد، که برخی از آنها توسط بررسی ها دانشگاهی گسترده تحلیل شده است.

 

1) تبیین عامیانه

مردم اغلب درباره رفتارها، مسائل و پدیده های فرهنگی دارای نظر و بینش خاصی هستند که از تجربه شخصی، باورهای کلیشه ای و قالبی یا شنیده ها و دیده های شان سرچشمه می گیرد. این نگرش لزومآ نادرست نیست، اما از آنجا که از راه تحقیق و تفحص بدست نیامده، اغلب معرف «قضاوت ارزشی» و «بینش فردی» است تا تحلیل و تبیین واقعیت ها. اما بهرحال، پژوهشگران نیز اغلب با شناخت این تبیین ها کار تحلیل فرهنگی را آغاز می کنند. تاکنون تحقیقی تجزبی درباره نگرش ایرانیان و بریتانیایی ها نسبت به یکدیگر صورت نگرفته است، اما از آنجا که افراد نوعی تمایل به «قوم مداری» دارند می توان تبیین عامیانه تفاوت فرهنگ تعارف را اطلاق «بی ادب تر بودن» بریتانیایی ها و مودب تر بودن ایرانی ها دانست، چرا که تفاوت ها ظاهرآ از چنین چیزی جکایت می کند. اما این «قضاوت» یک تبیین نادرست است زیرا هیچ گروه و جامعه انسانی نمی تواند جز در چارچوب روابط متقابل پسندیده و احترام آمیز به حیات خود ادامه دهد. از اینرو رفتار مردم بریتانیا نسبت به یکدیگر همانقدر مودبانه است که ایرانیان تعارفات خود را مودبانه می دانند.

 

2) برخی معتقدند که گستردگی و پیچیدگی تعارف در ایران ناشی از سلطه و سرایت زبان و ادبیات فارسی است. از آنجا که زبان فارسی از نظر ادبی و شعری بسیار غنی است و شاعران ایرانی اغلب مدیحه سرا و درباری بوده اند، در نتیجه زبان شاعران و درباریان به منزله نخبگان فکری و سیاسی بتدریج در ذهن و زبان مردم کوچه بازار نشت و رسوخ کرده است. اینان استدلال می کنند با افول تدریجی ادبیات کلاسیک در قرن حاضر و تولد و گسترش ادبیات نوین که مبتنی بر زبانی ساده تر است، بتدریج در مقایسه با قرون گذشته از شدت و حدت تعارفات نیز کاسته شده و می شود. اگرچه این نظریه به بخشی از واقعیت فرهنگ ایران اشاره می کند اما از آنجا که شاعران و ادبیان چند برابر آنچه تاثیرگذار باشند، از ساختارهای سیاسی و اجتماعی جامعه تاثیر می پذیرند، می توان گفت زبان پر تکلف و مدیحه سرایانه ادبیات کلاسیک فارسی خود محصول عوامل اجتماعی و نه سازنده آن است.

 

3) یکی از نظریه های مطرح درباره تعارف ایرانی نظریه ساختار روابط نابرابر اجتماعی قدرت است. این نظریه بیش از هر کس توسط انسان شناس آمریکایی ویلیام بیمن در کتاب زبان، پایگاه اجتماعی و قدرت در ایران (1986) بررسی و حمایت شده است. بیمن بحث خود را با این عبارت آغاز می کند که «قرن های متمادی است که جامعه و تمدن ایرانی توجه محققان وافراد عادی را بخود معطوف کرده است و هیچ نشانی از فروکش کردن آن نیز دیده نمی شود. این نکته قابل توجه است که در میان تمام آنچه درباره هنر، معماریادبیات و تاریخ سیاسی و نظامی ایران نوشته شده است، موضوع روابط اجتماعی بین فردی[3] از مهمترین موضوعات محققان ایرانی خارجی بوده است» و بعد به تبیین موضوع پرداخته و می نویسد: «البته این موضوع تعجب کسانی را که مدتی در آنجا بوده اند بر نمی انگیزد، زیرا کیفیت زندگی اجتماعی در ایران از دیگران، حتی نزدیک ترین همسایگانش به طرز معناداری متفاوت است. (1986:1) به اعتقاد بیمن «کلید فهم نهادهای اجتماعی و سیاسی ایران در فهم دینامیسم های «رفتار بین فردی»[4] نهفته است، زیرا در مسیر پیچید گی های نهفته در تعامل های چهره به چهره است که «قدرت» رد و بدل، اتحاد ها شکل گیرفته، وظایف بر دوش افراد گذاشته، و درباره استراتژی ها تصمیم گیری می شود.» (همان 1)

 

به اعتقاد بیمن «رفتار بین فردی» ایرانی بدون تردید وجهی زیبایی شناسانه دارد- مهارت در تعامل با توجه به ارزیابی ارزش فرد در جامعه انجام می گیرد. این زیبایی شناسی به استعاره های مختلف می انجامد. طرح ها و نقش های ظریف قالی ایرانی، پیچیدگی های فوق العاده در وزن و قافیه شعر کلاسیک فارسی و تلفیق پیچیده تلخ و شیرین و غم و شادی در موسیقی کلاسیک ایرانی، همه احساس و بافت تعامل اجتماعی در زندگی روزانه ایرانی را منتقل و منعکس می کنند. (همان 2) بیمن نتیجه می گیرد که رفتار بین فردی در ایران به نحو گسترده ای با زبان درهم پیچیده است. درهم تنیدگی زبان و تعامل اجتماعی در ایران، به اعتقاد بیمن بنیان نظریه های ویلیام جیمز، جان دیویی، و پی یرس را که بین «زبان» و «زمینه اجتماعی »[5] قائل به جدایی هستند به چالش جدی می کشد. به اعتقاد او نظریه های کلاسیک زبان شناسی قادر به تبیین رفتار ایرانی نیستند. او به نظریه باختین در باره زبان شناسی نزدیک است که زبان را امری انضمامی و«وضعیت مند»[6] می داند. یعنی در وضعیت است که زبان معنا می یابد. به نظر باختین این گفتار است که اهمیت دارد نه زبان. . گفتار به بیان در موقعیت انضمامی و در یک زمان و مکان خاص گفته می شود و از این جهت معنا می یابد. همچنین باختین اعتقاد دارد زبان، بالقوه دارای خصوصیت گفت وگویی است، یعنی زبان به شکل مجرد و خنثی وجود ندارد، بلکه در بطن خودش گفت وگو را به همراه دارد.

 

با توجه به این دیدگاه، بیمن فرهنگ تعارف در ایران را به منزله نوعی زبان در بستر یا زمینه اجتماعی خاص تحلیل می کند. به اعتقاد بیمن زبان فارسی دارای ساختار گرامری ساده و متغیرهای سبکی بسیار غنی است. این امر به فرد کمک می کند تا به اشکال مختلف احساس خودش را به دیگری منتقل کند. فرد گزینه های متعددی برای انتخاب دارد. این انتخاب با توجه به «زمینه عملی» تعامل انجام می شود. جامعه ایران چارچوب هایی را برای فرد فراهم می کند تا «رفتار زبانی» «نرمال» و «مورد انتظار» در قالب آن صورت گیرد. این چارچوب ها به گونه ای است که امکان اجرای نمایش عالی را از «بیان زبانی»[7] فراهم می سازد.

 

به اعتقاد بیمن دو حوزه گسترده تقابل فرهنگی نمادین در زندگی ایرانی نقش اساسی ایفا می کند: اول تقابل میان «درون»[8] و «بیرون»[9]، دوم، تقابل میان «سلسله مراتب»[10] و «برابری»[11].

 

بیمن استدلال می کند که تقابل درون و بیرون یکی از اصول حاکم بر اندیشه ایرانی است. از نظر فلسفی این تقابل به صورت دو امر «ظاهر» و «باطن» وجود دارد. باطن جایگاه احساسات و باورهای درونی و حقیقی فرد است که به منزله محل آرامش و صلح درونی همواره ستایش می شود. در مقابل، «ظاهر» که کمتر ستایش می شود، عرصه کنترل شده ای است. در این عرصه است که «ادب»[12] تبلور می یابد. رفتارها و گفتارها در این عرصه باید حساب شده و کنترل شده انجام گیرند. ظواهر هم برای زندگی ضروری و در عین حال محل بروز فساد و نفوذ دنیای دنی تلقی می شوند. به هر حال گفته می شود که در هر شرایطی «ظاهر را حفظ کن». این باور، بنیان رفتار ایرانی است. بیمن نشان می دهد که تقابل ظاهر و باطن در معماری کلاسیک ایرانی نیز به صورت «بیرونی» و «اندرونی» بازتاب یافته است. محوطه بیرونی به پذیرایی از افراد «غیر» و «دیگران» و «اندرونی» به «خودی» ها اختصاص دارد.

 

آنگاه بیمن به تقابل فرهنگی نمادین در حوزه زبان می پردازد. به اعتقاد او زبان فارسی دارای امکاناتی است که تمایزات میان سلسله مراتب و پایگاه اجتماعی status و نابرابری میان افراد در آن منعکس می شود. تمایز میان سلسله مراتب های اجتماعی امری جهانی است، اما در برخی جوامع مثل هند، ژاپن و ایران این تمایزات "اهمیت نمادین خاص"[13] دارند. در اینجاست که بیمن بنیان تئوریک نظریه خودش را پی ریزی می کند.

 

بیمن استدلال می کند در فرهنگ ایرانی در عین وجود سلسله مراتب نوعی برابری و دوستی نزدیک نیز وجود دارد. این پیوند انتظارات متقابل شدیدی ایجاد می کند که اغلب قابل برآورده شدن نیستند. رابطه اجتماعی بین فرد برتر و قزد فروتر بر نوعی مبادله است. به این معنا که اگرچه فرد برتر دستور می دهد و الزاماتی بر دوش فرد فروتر می گذارد، اما باید پاداش ها و مرحمت هایی نیز در حق فروتر اعطا کند. فرتر نیز در قبال آن اطاعت می کند. وقتی تقاضا ها و انتظارات دو طرف تامین شود این رابطه پایدار است. در چنین شرایطی "تعارف" نیز بیان صمیمیت و سپاسگزاری طرفین است.

 

اما تعامل بر مبنای انتظارات افراد از یکدیگر و انتظارات نیز برپایه فهم و ارزیابی که طرفین تعامل از پایگاه اجتماعی هم دارند صورت می گیرد. تعارف نیز "فرایند آیینی کردن"[14] انتظارات رفتاری که از آن پایگاه های اجتماعی بر می خیزد است. (همان 58). از اینروست که نوع و سطح تعارفات تابع پایگاه اجتماعی فرد است، بطوری که اگر آنها را جابجا کنیم بی معنا و گاهی توهین آمیز می شود. برای مثال، اگر تعارفات مرسوم فرد عالی رتبه را در باره کارگر ی ساده اعمال کنیم، ممکن است فرد احساس کند که مسخره اش می کنند!

 

بیمن استدلال می کند در تعامل اجتماعی فرد تلاش می کند که با رعایت "استاندارد" ها و "عرف" به نحو "مناسب"[15] و قابل قبول، و در عین حال، با استفاده از "استراتژی" هایی به نحو "موثر"[16] در راستای منافع و علایق اش رفتار کند. این استراتژی ها به فرد امکان می دهد که "فرم" و "محتوی" پیام هایی که در تعامل ایجاد می شود را به نحوی متناسب "زمینه اجتماعی" تفسیر کند. به اعتقاد بیمن در تعامل اجتماعی ایرانی همواره نوعی "زرنگی" وجود دارد. زرنگی، استراتژی هایی برای "موثر کردن" تعامل و کنترل فرایند تفسیر پیام هایی که در جریان تعامل رد و بدل می شود است (همان 9). در نتیجه، به اغتقاد بیمن، در حالیکه در فرهنگ ژاپنی تاکید اصلی بر "مناسب بودن" تعامل است، فرهنگ ایرانی بر "موثر بودن" آن تاکید می کند. تعارف نوعی استراتژی زرنگی[17] است که در آن طرفین به نحوی برای تامین بهتر و موثرتر کردن تعامل در راستای منافع خود تلاش می کنند.

 

به اعتقاد بیمن یکی از اصول "ارتباط" اجتماعی در ایران این است که در جریان ارتباط دو فرد شکل پیام (آنچه گفته می شود) و محتوای آن (آنچه منظور گوینده است) را نمی توان با معیار واحدی سنجید (همان 27). به عبارت دیگر، نباید منظور گوینده را از معانی واژگانی که به زبان می آورد فهمید، بلکه معنای آن بر اساس تفسیری که طرفین می کنند معلوم می شود. ایرانیان روزانه بارها «قربان یکدیگر می روند» در حالیکه ممکن است حتی با یکدیگر خصومت عمیق داشته باشند. عباراتی در زندگی روزمره بکار می برند که معنای آن را تنها خودشان می فهمند، نه ناظر بیرونی. حتی شرع شیعه نیز اصل «تقیه» را که نوعی کتمان کردن است تجویز می کند. در تمام سطوح این تفاوت بین آنچه گفته می شود و آنچه منظور واقعی گوینده است وجود دارد.

 

به اعتقاد بیمن اصل دیگر ارتباط اجتماعی در ایران «عدم اعتماد»[18] است (همان 32). عدم اعتماد اجتماعی فرایند زرنگی در تعامل را تشدید و به پیچیده تر شدن ارتباط می انجامد. تعارف استراتژی برای ابراز و در عین حال کتمان عدم اعتماد اجتماعی افراد به یکدیگر است. همان طور که استدلال خواهم کرد تمام نکات بیمن در پرتو تئوری دیگری نیز قابل تفسیر است که در انتها به آن خواهم پرداخت.

 

تعارف و ارز شهای

یکی از رویکرد ها در تحلیل روابط بین شخصی و تعارف «تحلیل این موضوع است که کدام دسته ارزش های جمع گرایانه یا فرد گرایانه» غلبه دارند. خانم[19] سوفیا کوتلاکی، زبان شناس یونانی رساله دکتری شان را با عنوان «نظام ایرانی آداب و مفهوم قومی ایرانی آبرو» (1997) به موضوع "تعارف" و "آبرو" در فرهنگ ایرانی اختصاص دادند. بخشی از نتایج تحقیق مردمنگاری ایشان منتشر شده است (1999) که در اینجا آن را بررسی می کنیم.

 

پژوهش کوتلاکی نشان می دهد که فهم ایرانی از تعارف کاملاً متفاوت و در نقطه مقابل از فهم غربی هاست. در حالیکه تعارف در فرهنگ غربی در چارچوب ارزش های "فردگرایانه" تفسیر و فهم می شود، تعارف در ایران در چارچوب ارزش های "اجتماع گرایانه"[20] شکل می گیرد. به همین دلیل است که تفاوت های زیادی بین این دو فرهنگ مشاهده می شود.

 

یکی از معتبرترین نظریه های تعارف، نظریه براون و لینسون[21] است که در کتاب «مشترکات جهانی در کاربرد زبان: پدیده تعارف و آداب»((1987ارائه شده است. آنها استدلال می کنند که تعارف در سراسر جهان دارای الگوهای ثابت و یکسانی است. بر اساس این نظریه هر فرد دارای وجهه[22]، آبرو یا "شخصیت" است، و شخصیت نیز دارای دو وجه "سلبی" و "ایجابی" است. از نظر "سلبی" فرد می خواهد آزادی عمل او تحت هیچ شرایطی توسط دیگران سلب یا محدود نشود. "وجهه ایجابی" نیز به این اشاره دارد که فرد می خواهد خواسته هایش توسط دیگران به منزله خواسته هایی قابل قبول تأئید شود. شخصیت فرد می تواند توسط دیگران تهدید، یا بالعکس ارتقاء داده شود. براون و لینسون استدلال می کنند که در هر تعامل اجتماعی این خطر وجود دارد که آزادی فرد محدود شود زیرا در جریان تعامل طرفین "انتظاراتی" از یکدیگر خواهند داشت که فرد را ناگزیر می کند در جهت خاصی رفتار کند. تعارف و رفتار مودبانه، استراتژی هایی برای کاهش این انتظارات است. یعنی فرد با زبانی نرم و دوستانه از پذیرش چیزهای که او را زیر دین و منت دیگری قرار می دهد، سرباز می زند. براون و لینسون با بررسی فرهنگ بریتانیایی، مثال های متعددی از موقعیت هایی که فرد به کمک تعارف، خود را از درگیر شدن در تعامل طولانی رها می سازد، این کارکرد تعارف را نشان می دهند.

 

تحقیقات نشان می دهد که مدل براون و لینسون برای کشورهای «شرقی»- چین، هند، ژاپن و ایران صادق نیست، و تنها قادر به تبیین رفتار در جومع غربی امروز است. بنابر این، این فرض که تعارف در تمام جهان دارای الگوهای واحد است نادرست است. نقد اصلی به این نظریه آنست که «همه جوامع تعامل اجتماعی و روابط بین فردی را متضمن خطر و تهدید نمی دانند.» گُو[23] در بررسی ای (1990) نشان می دهد که چینی ها پیشنهاد، دعوت و تعارفاتی که به آنها می شود را نوعی "تهدید" و "مخاطره افکندن آزادی" های فردی شان نمی دانند. گُو همچنین استدلال می کند که تعارف دارای بعد "هنجاری"[24] است که براون و لینسون آن را نادیده گرفته اند. این بُعد هنجاری در فرهنگ چینی بسیار اهمیت دارد.

 

همچنین هیل[25] (1986) نیز نشان می دهد مدل براون و لینسون تنها مبتنی بر الگوی «فرد گرایانه» غربی است و با فرهنگ ژاپنی که بر ارزش های جمع و اجتماع تاکید می ورزد ناسازگار است. به نظر هیل فرد ژاپنی با به خدمت گرفتن «زبان سپاس و تجلیل»[26] نه تنها تهدید نمی شود، بلکه به خاطر پاسداشت ارزش های اجتماعی پاداش می بیند و جامعه و گروه او را بیشتر حمایت می کد، زیرا جامعه او را فردی متشخص می شناسد.

 

مائو[27] نیز در مطالعه ای مردم شناختی (1994) نشان می دهد که ایده آل چینی ها در روابط اجتماعی "هویت اجتماعی" است نه ایده آل های مربوط به "استقلال فردی". در نتیجه، برای فرد چینی آنچه اهمیت دارد"وجهه ی عمومی"[28] فرد است نه "وجهه شخصی"[29].

 

در بسیاری از جوامع آفریقایی نیز تسلط "ارزش های گروهی" بر "ارزش های فردی" مشاهده شده است. نُوی[30] (1992) در مطالعه از قبیله ایگبو[31] در نیجریه این موضوع را که تعارف مبتنی بر سلطه ارزش های گروهی است نشان می دهد. در نتیجه، مهمان نوازی، همیاری، قرض دادن، و تعارفات بخشی از ارزش های تثبیت شده و ستایش شده زندگی روزمره این قبیله است و سرپیچی از آنها با «مجازات های اجتماعی» شدید همراه است.

 

همچنین بررسی کوتلاکی نشان می دهد که الگوی تعامل اجتماعی در ایران مشابه ژاپن و چین است، نه غرب. به اعتقاد کوتلاکی در ایران زبان تجلیل و تعارف پاره ای از «شخصیت» فرد است که ریشه در استحکام ارزش خانواده دارد.


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: